گاو وحشی و اهلی
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/4/29:: ساعت 9:5 عصرسلام.
یکی از دوستان مثال قشنگی زد؛ چند وقتیه رو مخم نشسته.
میگفت مدیریت دولتی مثل سوارشدن رو یه گاو خشمگینه.
یعنی وقتی مدیر میشی فقط برات مهمه که چقدر مدیر بمونی؛
باید بتونی از زیرابزنی دیگران سالم بمونی،
و البته در مواقع لازم زیراب دیگران رو هم بزنی!
البته این نگاه خیلی سیاهه، ولی خیلی هم دور از واقعیت نیست.
حالت درستش اینه که سوار یه گاو اهلی بشی.
اون وقت برات مهمه که گاوه علف خوب بخوره، خوب استراحت کنه،
مشکلی براش پیش نیاد،
خوب بهت شیر بده، پروار بشه،
و شاید بتونه تو رو تا یه جای خوبی ببره (نه اینکه درجا بزنه).
البته این بیشتر به دید خود آدم بر می گرده و کمتر به شرایط موجود.
یاعلی
- - -
1- جناب «محمدامین»؛ درسته، مشکل تعهده. ولی تعهدی که اکتسابیه.
شاید اصلاً همه تقصیرها گردن نهادهای تربیتی و آموزشیه. با این حساب تقصیر خانوادههای ما بیش از آموزش و پرورشه.
2- جناب «یه نظر»؛ نقش دوطرفه شرایط و دیدگاه آدمها رو زیبا توصیف کردید.
این بحثیه که با سرفصل «هوش هیجانی» دنبال میکنیم. یعنی آدم چقدر و چگونه باید تحت تأثیر محیط باشه؟
3- همیشه وقتی پست رو میذارم میگم «که چی؟». دوست دارم از درگیری ذهن خودم و شما به انواع راه حلها برسم.
به هرحال تو هر جامعهای نقاط ضعف و قوت هست، ولی اینها هیچکدوم به تنهایی مانع جهنمرفتن ما نیست. بلکه همشون یه نوع امتحانه. شناخت شرایط کمک میکنه نوع امتحانی رو که باید بدیم بهتر بشناسیم.
به عبارتی هر چند شرایط جامعه در سؤالات منتهی به جهنم مؤثر باشه، مهمتر رفتار و انتخاب خود آدمه.
4- جناب «یه نکته» فرمایش خوبی فرمودهاند:
«یه نکتهی خیلی مهم اینه که آدمها خیلی شبیه هم هستند مگر اینکه روی خودشون کار کنند.
یا به بیان دقیقتر اینکه خدا بهشون توفیق بده که روی خودشون کار کنند.
دیگر اینکه لزوماً جهنم و بهشت در قیامت کبری نیست.
افرادی که روی گاو وحشی میشینن جهنم خودشون رو تو این دنیا دارن، هر چند احساس بهشت رو کنن.
یعنی اونا اینقدر سطحشون پایین هست که جهنم رو بهشت میبینن و مزاقشون به همینا عادت کرده.
شهید آوینی میگن: سر آنکه دهر بر مراد سفلگان میچرخد، آن است که دنیا وارونهی آخرت است.»